آشنایی با استاد پرویز تناولی

هیچ‌های پر پیچ و تاب
23 نوامبر 2020

آشنایی با استاد پرویز تناولی

/
دیدگاه0

پرویز تناولی

حس بی‌کلام

بخش نخست: زنــدگــی‌نــامــه

استاد پرویز تناولی که به خالق مجسمه‌های هیچ معروف است؛ مجسمه‌ساز، نقاش، پژوهشگر و مجموعه‌دار معاصر ایرانی با چهره‌ای بین‌المللی بوده که آثار وی در موزه‌های اتریش، ایتالیا، آلمان، آمریکا و انگلستان به نمایش درآمده است.

او متولد سومین روز فروردین‌ماه سال ۱۳۱۶ در محله‌ی دروازه شمیران تهران است. در کودکی، نواختن ساز ویولن را نزد استادانی چون ابوالحسن صبا و نیکنواز فراگرفت و دوران دبیرستانش را در دبیرستان ادیب ادامه داد. در آن زمان، با ساخت ماسک صورت استاد صبا، توجه همگان را به خود جلب کرد. پس از آن، وارد هنرستان کمال‌الملک شد. در سال ۱۳۳۲ در رشته‌ی مجسمه‌سازی هنرستان هنرهای زیبا نام‌نویسی کرد و پس از گذراندنِ یک دوره‌ی سه ساله‌ی مجسمه‌سازی، با پولی که از تدریس موسیقی پس‌انداز کرده بود، عازم ایتالیا گشت و در آکادمی هنرهای زیبای شهر کارا در همان رشته‌ی مجسمه‌سازی مشغول به تحصیل شد اما اندکی بعد، به دلیل عدم توانایی در پرداخت مخارج زیاد، ناگزیر به بازگشت به ایران شد. این توفیق اجباری، با برپایی دو نمایشگاه از طرح‌ها و حکاکی‌هایش، سبب وقوع اتفاق تازه‌ای در هنر ایران، به‌خصوص در حوزه‌ی مجسمه‌سازی گشت. در نمایشگاه اولش، طرح‌ها و حکاکی‌هایی را به نمایش گذاشت که غالباً در ایتالیا اجرا کرده بود. موضوع حکاکی‌هایش، عمدتاً حمام‌های عمومی و یا نوازندگان دوره‌گرد بود.

تناولی موفق شد برای نخستین بار در ایران به‌عنوان یک مجسمه‌ساز، آثاری کاملاً متفاوت شامل حکاکی‌ها، مجسمه‌های سفالی و مجسمه‌های ساخته‌شده از آهن‌قراضه‌ها را به نمایش بگذارد. اندکی بعد، بورسیه‌ی تحصیلی برای ادامه تحصیل در ایتالیا توسط وزارت فرهنگِ وقت به او اعطا شد. سفر وی به میلان، با موفقیت‌های زیادی همراه بود. دو سال در آکادمی بِررا (Brera) نزد مارینو مارینی، مجسمه‌ساز برجسته‌ی ایتالیایی آموزش دید و با کسب رتبه‌ی اول، ۱۶ اثر او به‌عنوان بهترین آثار یک فارغ‌التحصیل مجسمه‌ساز، در گالری ری‌ماگل (Re Magl) شهر میلان به نمایش گذاشته شد.

بخش دوم: فعالیت‌ها و نحوه‌ی الهام‌گرفتن در ساخت آثار
 ۱. فــرهــاد

تناولی خیلی به فرهاد دل‌بسته بود و او را به انواع و اقسام مختلف می‌ساخت؛ گاهی خودش با او ایستاده بود،

تناولی و فرهاد در کنار یکدیگر

تناولی و فرهاد در کنار یکدیگر

 

گاهی فرهاد را با معشوقه‌ی خیالی‌اش که هیچ‌وقت باهم نبودند، می‌گذاشت،

شیرین و فرهاد

شیرین و فرهاد

 

و گاهی هم فرهاد تنها بود،

فرهاد تنها

فرهاد تنها

 

چون در آمریکا فرهاد را نمی شناختند، به جای فرهاد، از کلمه‌ی شاعر استفاده می‌کرد و هرجا که مجسمه‌ی فرهاد را می‌ساخت، نام شاعر را روی آن می‌گذاشت.

فرهاد افتاده (1338)

فرهاد افتاده (۱۳۳۸)

 

وقتی در سال ۱۳۳۹ از ایتالیا به ایران بازگشت، برایش مسجل بود که نمی‌خواهد کارهایش، نسخه‌ی بدل کار اروپایی‌ها باشد. مجسمه‌های ساخته‌شده در ایتالیا غنی بودند و ۲۰۰۰ سال مجسمه‌سازیِ آن‌ها زنجیروار به هم پیوسته بود. در آن زمان، تناولی دید که ما در مقابل آن‌ها، چیزی نداریم به جز فرهاد؛ که یا افسانه است یا نیست. این‌گونه بود که فرهاد شد مراد و معلم او و به موضوع اصلی مجسمه‌هایش تبدیل شد. از دید او، فرهاد، نه‌تنها کوه‌کنی عاشق‌پیشه بلکه معلمی بزرگ بود.

فرهاد و آهو (1339)

فرهاد و آهو (۱۳۳۹)

 

۲. معماری و فرهنگ ایرانی (قفل‌ها و مکتب سقاخانه)

در این دوران، کشف جنوب شهر تهران برایش همانند کشف معدن طلا بود. زیرا پوسترهای مذهبی را جمع می‌کرد و قفل‌هایی را که اطراف امام‌زاده‌ها می‌فروختند، می‌خرید. این‌ها اشیایی بودند که بسیار به آن‌ها علاقه‌مند بود. وقت او با این کارها می‌گذشت و همیشه دستِ پُر برمی‌گشت؛ یا از حرم شاه عبدالعظیم تعدادی دعا خریده بود و یا قفل‌هایی که آن‌ها را به کارگاهش می‌برد.

سقاخانه‌ای با قفل‌های روی آن

سقاخانه‌ای با قفل‌های روی آن

 

اولین آتلیه‌ی او، آتلیه‌ی کبود بود. هم‌زمان با کار در آن‌جا، در جنوب شهر که سرچشمه‌ی الهامش بود پرسه می‌زد. به هرکجا که فرهنگ غنی ایران در آن بود، سر می‌زد؛ کوچه‌بازار، امام‌زاده‌ها، مساجد و غیره. به گفته‌ی او، ایرانی‌ها در ساخت اجسام سه­‌بعدی، مهارت داشتند؛ مجسمه نمی‌ساختند اما کوزه و ظروف زیبا می‌ساختند و ابزاری که برای در و دیوار و معماری استفاده می‌کردند، همه سرشار از خلاقیت بود و لزومی نداشت که او، تنها آدم بسازد. در کنار اشیای دست‌ساز، معماری ایرانی نیز منبع الهامش بود؛ بیانی هنری به زبان حجم.

معماری تنها در مساجد و کاخ‌ها نبود. یک نوع معماریِ عامیانه داریم که مردم در ساخت خانه‌هایشان به‌کار می‌برند. جزییات بعضی از آن‌ها آن‌قدر زیبا بود که از روی‌شان مجسمه می‌ساخت. در مجموع با وجود این منابع غنی، مانند فرم مشبک حرم، سقاخانه‌ها، امام‌زاده‌ها، بادگیرهای خانه‌ها و … نیازی نداشت که به غرب نگاه کند و ایده بگیرد.

معماری عامیانه

معماری عامیانه

 

معماری سنتی ایران

معماری سنتی ایران

 

چون به قفل علاقه‌ی زیادی داشت، به بعضی از قسمت‌های مجسمه‌ها قفل آویزان می‌کرد. این‌ها به تدریج شبیه مجسمه‌های مذهبی می‌شد؛ چون یادآور مجامع مذهبی مانند امام‌زاده‌ها بود.

قفل‌ها و قفس‌ها (۱۳۴۳)

 

دست و ضریح 1 (1382)

دست و ضریح ۱ (۱۳۸۲)

 

دست و ضریح 2(1382)

دست و ضریح ۲ (۱۳۸۲)

 

در این دوران بود که با حسین زنده‌رودی آشنا شد. این ‌دو نفر ایده‌هایشان نزدیک هم بود، تناولی مجسمه می‌ساخت و زنده‌رودی نقاشی می‌کرد. ثمره‌ی این آشنایی، شکل‌گیری مکتب سقاخانه بود که در بخش‌های بعدی به آن می‌پردازیم.

اثری از حسین زنده‌رودی

اثری از حسین زنده‌رودی

 

۳. هیچ؛ ای بی‌خبران، شکل مجسم هیچ است … (خیام)

تناولی پس از بازگشت از آمریکا، آتلیه‌ی دیگری در محوطه‌ی دانشکده‌ی هنرهای زیبا زد؛ کار با مصالح جدید را بین دانشجویان باب کرد و کوره‌های مخصوص مجسمه‌سازی ساخت. هم‌زمان، کارگاهی در ضراب‌خانه برای بُرنزریزی تاسیس کرد. پس از بازگشت به تهران، به گالری‌های مختلف سر زد و دید که موضوع تمام گالری‌ها، خط و خوشنویسی شده‌است. این موضوع موجب آزردگی خاطرش گشت و تصمیم گرفت سراغ خط نرود. فکر کرد که یک کلمه را انتخاب کند و با آن زندگی کند. به گفته‌ی او، ((هیچ)) هنگامی که شروع شد، یک اعتراض بود به وضع موجود هنر در ایران. اعتراض به ساده‌انگاری و بی‌توجهیِ هنرمندانی که از راه نرسیده، دستی بر مکتب سقاخانه می‌انداختند و با استفاده از مهارت‌شان در خوشنویسی ایرانی، آثاری سطحی به عنوان یک اثر هنری آوانگارد می‌ساختند. او احساس می‌کرد خط، وسیله‌ای برای نانقاشان شده‌است. می‌خواست که با ((هیچ)) خیلی حرف‌ها بزند و به‌جای همه‌ی حرف‌هایی که برای این اعتراض هست، بگوید که هیچی نیست. علاوه‌بر این، نمی‌خواست که این کلمه، تلخ باشد. در عوض می‌خواست که زیبا باشد و مردم آن را دوست داشته‌باشند و از نگاه‌کردن به آن، لذت ببرند. به همین علت، هیچ‌هایش را زیبا ساخت. ((هیچ)) سر، چشم ، بدنه و حرکت داشت و اگر با صندلی یا میز بود، مشخص بود که چه ارتباطی با آن دارد.

هیچ و صندلی 2 (1352)

هیچ و صندلی ۲ (۱۳۵۲)

 

هیچ و میز 1 (1352)

هیچ و میز ۱ (۱۳۵۲)

 

۴. مجموعه‌ی دیوارها: می‌روند این بی‌زبان دیوارها بالا … (نیما یوشیج)

تناولی هفت سال تمام فقط هیچ ساخت. در ابعاد و اندازه‌های مختلف، بزرگ و کوچک. بزرگ، طوری‌که چند نفر می‌توانستند از آن بالا بروند،

هیچ بزرگ در مینه‌سوتا (1351)

هیچ بزرگ در مینه‌سوتا (۱۳۵۱)

 

و کوچک، طوری‌که می‌توانست مثل یک انگشتر، روی دست جا بگیرد. آن‌قدر هیچ ساخت که احساس می‌کرد تخصص‌اش در هیچ سازی بیش‌تر است و اگر به او ((هیچ­ساز)) می‌گفتند، اشکالی نداشت. پس از آن، تصمیم گرفت که هیچ را کنار بگذارد، اما او در این مدت به هیچ خیلی نزدیک شده‌بود و یک دوستیِ قدیمی بین‌شان بود. از طرفی، می‌خواست که کارهای دیگری هم بکند. بنابراین تصمیم گرفت کارهای دیگری انجام دهد و هیچ را هم کنارش داشته‌باشد. او عکس یکی از هیچ‌هایش را روی دیوار انداخت و دیوارها را به اندازه‌های مختلف ‌ساخت.

هیچ روی دیوار

هیچ روی دیوار

 

بیش‌تر موضوعاتش، دیوارهایی بود که از نوشته‌های فارسی و یا عربی که به فرم‌های مختلفی درآمده بودند، انباشته شده‌بود. ((مجموعه‌ی دیوارها)) با الهام از دیواره‌های قبل از اسلام، مانند پلکان ورودی تخت جمشید، ساخته شده‌اند. برخی از دیوارها، یادآور ابنیه‌ی مقدس‌اند که پوشیده از متون اسلامی هستند. اما خطی که تناولی با آن روی دیوارهایش می‌نویسد، ابداع خود اوست. خطِ روی دیوارها، شرح یک داستان نیست بلکه معنا و مفهوم خاصی دارد و در واقع، داستان ناگفتنی سرنوشت بشر است.

از مجموعه‌ی دیوارها

از مجموعه‌ی دیوارها

 

آه پرسپولیس (1354)

آه پرسپولیس (۱۳۵۴)

 

یادبودی برای کوروش کبیر (1369)

یادبودی برای کوروش کبیر (۱۳۶۹)

 

دیوارهای ایران 3 (1356)

دیوارهای ایران ۳ (۱۳۵۶)

 

دیوارهای ایران4 (1370)

دیوارهای ایران۴ (۱۳۷۰)

 

۵. دست؛ بیا ذوب کن در کف دست من، جرم نورانی عشق را … (سهراب سپهری)

او از دو جهت به دست علاقه دارد. اول این‌که تنها عضو بدن است که در اسلام تحریم نشده و همه‌جا هست؛ مخصوصا به‌خاطر دست بریده‌ی ابوالفضل العباس ساختن آن آزاد است و در سقاخانه‌ها و امام‌زاده‌ها دیده می‌شود.

 

دوم این‌که دست فرهاد، دستی است که شبانه‌روز تیشه می‌زده و هر بار، هزاران سنگ را پایین می‌ریخته‌است. دارای پنجه‌ها و انگشتان قوی بوده به‌طوری‌که آن‌قدر به تیشه‌اش فشار آورده که جای انگشتانش روی آن فرورفته است.

دست فرهاد روی تیشه

دست فرهاد روی تیشه

 

این دست، خستگی‌ناپذیر بوده و دائماً در حال کار. دستِ عاشقی بوده که به‌جای تیشه‌زدن، می‌توانست عشق‌ورزی کند. نتیجتاً تناولی دو دست را داخل هم طراحی کرده‌است که نماد دست فرهاد است با معشوقه‌ی خیالی‌اش که هیچ‌گاه به او نرسید، اما دستش در دست او قرار دارد.

دست‌ها

دست‌ها

شیرین و فرهاد

شیرین و فرهاد

 

۶. پرنده، سرو و شیر

نقش‌مایه‌های کار او هرچند محدودند اما در فرهنگ ایرانی، ریشه‌ی تاریخی طولانی‌یی دارند. پرنده، گاهی بلبل عاشقِ شعر فارسی، گاهی سیمرغ افسانه‌ای و گاهی کبوتر صحن امام‌زاده است.

پرنده

پرنده

 

سیمرغ افسانه‌ای

سیمرغ افسانه‌ای

 

از مجموعه‌ سیمرغ

از مجموعه‌ سیمرغ

 

سروی که از مضامین آیین مهری است و در علم عاشورا برافراشته می‌شود،

سرو

سرو

 

سرو

سرو

و شیرهایی که الهام گرفته از بنای تاریخی تخت‌جمشید هستند، در آثار تناولی قد علم می‌کنند.

شیر

شیر

مجموعه‌داری

تناولی تنها مجسمه نساخته‌است، در کنارش درس داده، کتاب نوشته، تحقیق کرده و به جمع‌آوری اشیا پرداخته است. او یکی از معروف‌ترین مجموعه‌داران ایرانی است؛ چون مجموعه‌اش منحصربه‌فرد است و اشیایی را جمع‌آوری کرده که عامیانه محسوب می‌شوند. به گفته‌ی خودش، او جامع‌ترین مجموعه‌ی قفل ایران را دارد و از جهات زیادی آن را دوست دارد؛ حالت نَر و ماده بودن قفل‌ها که با هم جفت و یکی می‌شوند، همیشه برایش الهام‌بخش بوده است. جالب این‌که در مجموعه‌ی او، قفل‌هایی هست که با سه کلید باز می‌شوند؛  این قفل‌ها، می‌تواند قفل گاوصندوق شرکتی متعلق به سه شریک باشد که هرکدام یک کلیدِ آن را دارند و  برای باز کردنش، حتماً هر سه شریک باید حاضر شوند.

اشیایی که خریداری می‌کرده، حتماً با او ارتباطی داشتند. به عنوان مثال، هیچ‌گاه مینیاتور یا خط خریداری نمی‌کرد. از آن‌ها الهام می‌گرفت و با قالب‌گیری، مجسمه می‌ساخت. نشست و برخواست با آخرین نسلِ قفل‌سازان، فولادسازان و فرش‌بافان، برای او خاطره‌انگیز و از منابع الهامش است.

مکتب سقاخانه

به نقل از جام‌جم آنلاین، یکی از مکاتب‌ هنری که در دهه‌ی ۴۰ در ایران شکل گرفت، مکتب سقاخانه‌ای بود. از زمانی‌که مدرنیته به عرصه‌ی‌ زندگی مردم ایران راه پیدا کرد، بخشی از جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه را دست‌خوش تغییر کرد. یکی از این جنبه‌ها، حیطه‌ی هنر بود. از همان بدو شکل‌گیری فضاهای نو در عرصه‌های فرهنگی، نزاعی میان سنت‌گرایان و تحول‌خواهان درگرفت.

نسل اول نقاشان نوگرا اکثراً آموزش‌دیده‌ی اروپا به‌ویژه فرانسه و آشنا با مکتب‌های نقاشی مدرن نظیر امپرسیونیسم، کوبیسم و اکسپرسیونیسم بودند و به نوعی این مکتب‌ها را وارد فرهنگِ هنری و تجسمی ایران کردند. این هنرمندان با تلفیق هنر غرب و ایران درصدد نو کردن هنر و نقاشی ایران بودند. افکار و آثار این نسل، اگرچه تلفیقی از مکتب‌های غربی و مضامین ایرانی شده‌بود اما از طرفی، نه غربی بود و نه ایرانی و از طرف دیگر، در تضاد با آثار نگارگری سنتی و مکتب کمال‌الملکی قرار گرفت.

کسانی که آثاری در عرصه‌های هنری مانند خوشنویسی و نقاشی داشتند و به نمادهای سنتی نیز علاقه‌مند بودند، تلاش کردند برخی از جنبه‌های حیات اجتماعی مردم را در هنر خود جلوه‌گر کنند. نقاشانی که در فکر بازنشر زندگی جامعه‌ی سنتی در آثار خود بودند، سعی کردند برخی از نمادها مانند درها، قفل‌ها، کلید‌ها، ضریح اماکن متبرکه،‌ سقاخانه‌ها، نگین‌های انگشتری، الواح و شمایل را در آثار خود متجلی کنند.

گروهی که با این هدف شکل گرفت، بخشی از هنرمندان و فارغ‌التحصیلان دانشکده‌ی هنرهای تزئینی بودند و چهره‌هایی مثل رضا مافی، حسین زنده‌رودی، منصور قندریز، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، مسعود عربشاهی و پرویز تناولی را شامل می‌شدند.

اثری از پرویز تناولی در مکتب سقاخانه

اثری از پرویز تناولی در مکتب سقاخانه

 

حسین زنده‌رودی در آثار خود از اعداد و حروف ابجد استفاده کرده‌است که از حجره‌های دعانویسی کنار سقاخانه‌ها الهام گرفته شده‌است. برای اولین بار کریم امامی در توصیف آثار حسین زنده‌رودی از عبارت نقاشی سقاخانه‌ای استفاده کرد و بعدها این اسم روی این روند جدید هنری باقی ماند. او در کاتالوگِ آثار نقاشان گروه سقاخانه، که در سال ۱۳۵۶ به چاپ رسید، نوشته است: ((مکتب ملی نقاشی، پیش از ظهور سقاخانه‌ای‌ها یک رویای آسمانی بود.)) سقاخانه‌ای‌ها نشان دادند که با استفاده از مصالح آشنای دم‌دست، خیلی آسان‌تر می‌توان به این مکتب رسید.

این جمع، البته علاوه بر نقش و نگاره‌های سقاخانه‌ای، عناصر دیگری مانند اسب‌سواران،‌ نگاره‌زنان دوره‌ی ناصری، خط کتیبه، مهر و جام، چهل‌کلید، نقش‌های گلیم، پنجه‌ی پنج‌تن، گنبد و حتی نقش برجسته‌های دوره‌ی آشور و کتیبه‌های هخامنشی را در آثار خود مورد توجه قرار داد و از این نمادها بهره برد.

سقاخانه‌ها با توجه به اهمیتی که به لحاظ اعتقادی داشت، مورد توجه قرار داشت و بانیان این مکان سعی می‌کردند که برای توجه‌دادنِ بیش‌تر مراجعه‌کنندگان، تصویرسازی‌هایی با رسم و شمایل اولیای دین، عَلم و کتل، تسبیح، زنجیر و نگین‌های متبرک، پنجه‌ی ابوالفضل العباس و … در سقاخانه‌ها انجام دهند. این شیوه‌ی نگارگری در آثار هنرمندان تجسمی هم راه پیدا کرد و باعث تکامل آن شد.

این شیوه‌ی نگارگری اگرچه در ابتدای پیدایش، مورد توجه بسیاری از هنرمندان قرار گرفت، اما از همان بدو شکل‌گیری، مخالفت‌های جدی با آن شد. منتقدان، بانیانِ مکتب سقاخانه‌ای و جریان‌های منشعب از آن را هنری التقاطی می‌دانند.

جلال‌آل‌احمد هم روی خوشی نسبت به این شیوه‌ی نگارگری نشان نداد و در توصیف آثار خطیِ یکی از هنرمندان این مکتب، آن را پرت‌و‌پلاهایی خواند که فقط به درد پُرکردن فضاهای خالیِ یک تابلوی نقاشی می‌خورد.

نقاشی سقاخانه‌ای عمری کوتاه داشت و در اندک زمانی، به تکرار روی آورد و شور و حرارت اولیه‌ی خود را از دست‌ داد و تابلوی نیم‌برجسته با اصالت‌دادن به ترکیب مواد و ایجاد بافت‌های متنوع، جانشین آن شد. نقوش نیمه برجسته، به‌مرور به احجام سه‌بعدی تبدیل شد و پرداختی کاملاً انتراعی یافت. نقش، به حجم گرایش پیدا کرد و انواع مواد و مصالح کهن و فرسوده مورد استفاده قرار گرفت.

بررسی تداوم مکتب سقاخانه با معیارهای موجود در آثار هنرمندان شاخصِ خود، و البته با تکیه بر اِلمان‌های مذهبی، نشان می‌دهد این مکتب کمتر از دو دهه در عرصه‌ی هنر حضور داشت ولی این تفکر، بعدها به شیوه‌های دیگری در آثار هنریِ نقاشان دیگری مانند جعفر روح‌بخش، پرویز کلانتری، منصوره حسینی، رحیم ناژفر، شهلا حبیبی، محمدعلی ترقی‌جاه و چند نفر دیگر بروز پیدا کرد و موجب شکل‌گیری مکاتب و جریان‌های هنری دیگری در عرصه‌ی هنرهای تجسمی ایران شد.

برخی از آثار معروف

معروف‌ترین اثر این هنرمند بزرگ و استاد مجسمه‎سازی ایران و خاورمیانه، مجموعه‌ی مجسمه‌های ((هیچ)) است. کمتر ایرانی هنردوستی است که با این آفریده‌ی تناولی آشنایی نداشته‌باشد. حدود ۶۰ سال پیش بود که او اولین ((هیچ)) را ساخت. در آن زمان این کلمه هنوز به شکل مجسمه درنیامده بود. نخست، این کلمه روی ورقه‎ای پلاستیکی به‌کار رفت؛ بعدها این شکل زیبا در دستان هنرمندش به‌صورت مجسمه ساخته‌شد و با خلاقیت بسیار، آن را با شکل‌ها و جنس‌های متنوعی عرضه کرد. در این میان می‌توان به هیچ‌های کلاسیکِ یک کلمه‌ای، هیچ در قفس، هیچ‌های پر پیچ و تاب، هیچ و صندلی، هیچ و میز و … اشاره کرد.

هیچ‌های پر پیچ و تاب

هیچ‌های پر پیچ و تاب

 

هیچ در قفس

هیچ در قفس

او معتقد است: ((هیچ)) در برگیرنده‌ی مفهومی بالاتر از نیستی است. در واقع همه چیز نیز هست. امید را می‌رساند و بسیار دوستانه است. ((هیچ)) ارتباطی با پوچ‌گرایی ندارد. این واژه برای او نماد نوعی تناقض در گذشته و حسی از بی‌معنایی یا انحلال نسبت به یک زمانِ حال ناخوشایند است. همان‌طور که قبلاً گفتیم، خود او از کلمه‌ی ((هیچ)) به‌عنوان واکنشی به محیط اطرافش یاد کرده‌است: ((دانشگاهی که به روش‌های تدریس آن اعتقادی نداشتم، هنرمندانی که پدیده‌های جدید هنر غرب را در بوق و کرنا می‌کردند و اشراف‌زادگانی که کالاهای دست‌دوم غربی را می‌خریدند، در من نوعی واکنش اعتراض‌آمیز ایجاد کردند و هیچ، صدای این اعتراض بود.)) طبق اظهاراتش، یکی از دلایل گرایش او به سوی قالب خطاطی این کلمه، شباهت آن به پیکر انسان است. ((هیچ))ها در حالت ایستاده، نشسته یا لمیده به گونه‌ای پراحساس و شیوا یادآور ماهیت تجسمی خوشنویسی ایرانی هستند.

((شاعر)) و ((فرهاد و بیستون)) نام دو مجسمه‌ی مشهور دیگر از استاد است که در فضای باغِ مجموعه‌ی فرهنگی-تاریخی نیاوران قرار دارند. جنس هردو از مس است و در سال ۱۳۴۰ با سبک مکتب سقاخانه، که به آن اشاره شد، خلق شده‌اند. این دو اثر، به سبب قرارگرفتن در فضای باز، آسیب دیده‌اند و تا کنون، سه مرتبه توسط ایشان مرمت شده‌اند.

بنابر اعلام مجموعه‌ی فرهنگی- تاریخی نیاوران، ۲۰ اثر حجمی و نقاشی از استاد تناولی با عنوان‌های فرهاد و بیستون، شاعر، مجموعه‌ی هیچ‌ها، این‌جا کسی دروازه‌ای را باز نمی‌کند، سیمرغ، شیر، مرغ و جوجه‌ها، تقدیس، بچگی سیمرغ، بلبل و منقار، یاران شیخ صنعان، مجموعه‌ی عشاق و غیره در فضاهای مختلف کاخ‌ها و موزه‌های مجموعه‌ی فرهنگی-تاریخی نیاوران در معرض نمایش عموم قرار دارند.

((فرهاد و قفل‌هایش)) یا ((فرهاد قفل‌زن))، بیش از ۴۰ سال است که در کنار ساختمان تئاترشهر تهران نصب شده‌است. در تن آن قفل‌هایی تعبیه شده‌است و کلیدی روی دست‌هایش قرار دارد. مجسمه‌ی ((فرهاد)) به‌خاطر قدمتی که دارد، به یک خاطره‌ی تصویری زیبا برای مردمی که هر روز از کنار تئاترشهر و پارک دانشجو عبور می‌کنند، تبدیل شده‌است.

فرهاد قفل‌زن روبه‌روی تئاترشهر

فرهاد قفل‌زن روبه‌روی تئاترشهر

متأسفانه این مجسمه‌ی تناولی به‌دلیل نوع جانمایی و در دسترس بودنش به‌گونه‌ای تخریب شده‌است که نمای کنونی آن با طرح اولیه‌اش تفاوت‌هایی دارد. اتفاقی که بارها افتاده‌است و افراد ناشناس و عابران، تعدادی از قفل‌های روی تن آن را کنده‌اند! البته این مجسمه چندین بار مرمت شده‌است. هرچند که درباره‌ی نوع این مرمت‌ها نیز انتقادهایی مطرح شده‌است؛ مانند زدن رنگ روی یک مجسمه‌ی برنزی برای حفاظت از آن! با افزایش ساخت‌وسازها در اطراف تئاترشهر و مرمت‌های غیراصولی، این مجسمه بیش از گذشته در معرض آسیب قرارگرفته‌است.

((پرسپولیس٢)) شاخص‌ترین اثر ایرانی در حراج کریستیز دوبی در اکتبر ٢٠١٣ است که کار‌شناسان کریستیز، ٨٠٠ تا یک میلیون و ٢٠٠ هزار دلار برای آن قیمت پیشنهاد داده‌اند که نهایتا به قیمت یک میلیون دلار به فروش رفت. پرسپولیس، نامی آشنا برای حافظه‌ی تجسمى خاورمیانه است؛ زیرا در سال ٢٠٠٨ میلادی، یک اثر از همین مجموعه‌ی تناولى، با فروش ٢ میلیون و ٨٠٠ هزار دلارى در حراج کریستیز رکوردى ساخت که تا امروز پابرجاست.

پرسپولیس 2

پرسپولیس ۲

تــألــیــفــات

((قالیچه‌های تصویری ایران)) : در سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات سروش منتشر شده‌است. او در پیش‌گفتار این کتاب این‌گونه نوشته است: ((وجه تشخیص قالیچه‌های تصویری در مقایسه با سایر قالی‌های ایرانی، موضوع آن‌هاست. این قالیچه‌ها به جای نقش و نگارهای سنتی و معمول، به انسان و گاه حیوان در قیاس‌های غیرمعمول می‌پردازند که این شیوه، در سنت فرش‌بافی ایران بی‌سابقه است.))

((قفل‌های ایران)) : از مجموعه‌ی هنرهای ازیادرفته‌ی ایرانی و شامل ۷۰۰ قطعه عکس از قفل‌های ایران از دوره‌ی ساسانیان تا دوره‌ی قاجار است. تناولی معتقد است، از وجود همین قفل‌هاست که بخشی از خلأ مجسمه‌سازی ما پر شده و نقش مهم قفل در صنایع اولیه آشکار می‌شود. از طرفی درهم تنیدنِ قفل با باورهای مردمی و نیازهای معنوی آنان، جاذبه‌های بی‌مانندی به این دست ساخته‌ها بخشیده است. تناولی می‌گوید: ((موضوع قفل‌های ایران را به زبان انگلیسی نوشتم که در واشنگتن به چاپ رسید و با استقبال فراوانی روبه‌رو شد. پس از آن، تحقیقاتم را در این‌باره تا امروز ادامه دادم که حاصل آن، کتاب تکمیل‌شده و بسیار جامعی درباره‌ی قفل‌های ایران شده‌است.))

 

((طلسم گرافیک سنتی ایران)) : در چهار بخش ((علوم غریبه))، ((تقویم))، ((طلسم و تعویذ)) و ((نقش جانوران و مخلوقات عجیب)) نگارش یافته است.

بخش نخست شامل عناوین ((دانشمندان و علوم غریبه))، ((قدرت حروف))، ((اهل اسما و سلسله‌ی حروفیه))، ((تخلیص و رمز))، ((نقطویه))، ((انواع حروف))، ((دوایر حروف))، ((حروف طلسمی یا لایقرایی)) (ناخوانا)، ((تقسیم‌بندی حروف))، ((حروف صامت))، ((روش‌های مختلف به‌کارگیری اعداد و حروف تجزیه و تفکیک، تکرار و تکثیر، امتزاج، صدر، موخر، تکسیر و بسط))، ((صنعت مربعات و اعداد وقفی))، ((قدرت حروف در رفع امراض و دستیابی به خواسته‌ها))، ((اسما حسنی و اسم اعظم)) و ((هنر اسمانویسی)) است.

بخش دوم نیز از مباحث ((اهمیت تقویم در ایران))، ((رمل))، ((احوال طبیعت))، ((گردش سال)) و ((فال‌بینی و کتاب‌بینی)) تشکیل شده‌است.

بخش سوم به شرح ((طلسم دو تعویذ))، ((سحر و جادو))، ((گردنبند))، ((انگشتر))، ((بازوبند))، ((بدن و اعضای آن))، ((پوشیدنی و لباس))، ((ظروف و وسایل))، ((آینه))، ((قفل)) و ((مهر و چاپ)) پرداخته است.

بخش چهارم کتاب نیز حاوی دو مبحث ((نقش جانوران)) و ((مخلوقات عجیب)) است.

در ابتدای کتاب، تناولی به خاطراتی از دوران کودکی مرتبط با تخم‌مرغ شکستن برای رفع چشم‌زخم و رمالان و دعانویسان دوره‌گرد پرداخته و توضیح داده‌است: ((ابزار فلزی این رمالان و نوشته‌ها و شکل‌هایی که با جوهر بنفش بر کاغذ می‌نگاشتند، مرا چنان مسحور می‌کرد که حاضر بودم نیمی از عمرم را بدهم به‌شرط آن که آن ابزار، نوشته‌ها و شکلک‌ها از آنِ من باشد. بعدها که راه هنر در پیش گرفتم، هیچ‌گاه آن ابزار و وسایل و آن خطوط و نقطه‌هایی که با ذغال بر تخم‌مرغ دیده بودم، از یاد نبردم و از شکل و محتوای آن‌ها بهره‌های بسیاری گرفتم.))

 

((افشار: دستبافت‌های ایلات جنوب شرقی ایران)) : کتابی دو زبانه است و دربردارنده‌ی اطلاعاتی پیرامون دستبافت‌های ایل افشار، ساکن در کرمان، از قبیل قالی، قالیچه، مفرش، رکعت، خرجین، قرآن‌دان، چپق‌دان، توتون‌دان و … به همراه تصویرهای متعدد است.

((تاچه‌های چهارمحال)) : در این کتاب تاچه را که نوعی بافته (خورجین) روستاییان چهارمحال بختیاری است معرفی می‌کند. در قسمت نخست کتاب درباره‌ی تاریخچه، طرح و نقشه، مناطق تاچه‌بافی و نماد و معنای تاچه توضیح داده می‌شود. قسمت دوم کتاب حاوی تصاویر متعددی از انواع تاچه است.

((سرمه‌دان)) : این کتاب شامل عناوین ((سرمه و آداب آن))، ((سرمه‌دان))، ((شکل‌های مختلف سرمه‌دان))، ((سرمه‌دان‌های تصویری))، ((سرمه‌دان‌های هندسی))، ((سرمه‌دان‌های شیشه‌ای، عاجی و استخوانی))، ((سرمه‌دان‌های سنگی)) و ((میل سرمه‌دان)) است. در این اثر می‌توان نمونه‌هایی از تاریخ چهارهزار ساله‌ی سرمه‌دان در ایران را مشاهده کرد. این هنرمند در آغاز سخن نوشته است: ((از زمان گزنفون و گفته‌ی او درباره‌ی عقیده‌ی کوروش کبیر نسبت به سرمه، بیش از ۲۴۰۰ سال می‌گذرد. طی این دوران طولانی و دست کم هزار سال پیش از آن، هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران را نمی‌توان یافت که ایرانیان به سرمه و سرمه‌کشی توجه نکرده و برای این ماده‌ی آرایشی- طبی، مخزن‌های زیبا نساخته باشند. این مخزن‌ها که به سرمه‌دان معروف‌اند، بخشی از هنر ایران طی چهار هزار سال گذشته محسوب می‌شوند، اما به جز موارد استثنایی، بیش‌تر آن‌ها ناشناخته مانده‌اند.))

 

((تاریخ مجسمه‌سازی در ایران)) : این کتاب مصور، به بررسی و نمایش مجسمه‌هایی از فرهاد کوه‌کن تا علی‌اکبر حجار می‌پردازد. فاصله زمانی بین فرهاد کوه‌کن و علی‌اکبر حجار بالغ بر چهارده قرن است.

((دستبافت‌های روستایی و عشایری ورامین)) : این مجموعه شامل ۸۱ تصویر از دست‌بافت‌های روستایی و عشایری ورامین است. این دست‌بافت‌ها انواع قالیچه، گلیم، روکرسی، سفره، خورجین، مفرش، نمکدان، پوشش‌های اسب و شتر را شامل می‌شوند. درباره‌ی هر دست‌بافته، اطلاعاتی شامل تاریخ تهیه، ویژگی‌ها و ابعاد آن، به زبان انگلیسی درج شده‌است.

((شاعر)) : شاعر یکی از مضامین رایج در آثار پرویز تناولی است. مجسمه‌های شاعر که از مهم‌ترین سری آثار او به شمار می‌روند، از اوایل دهه ۱۳۴۰ خلق شده‌اند. شاعر ارجاعی به تصوف ایران و نمادی از انسان زاهد و صوفی و عارف است. مجسمه‌های شاعر در ارائه‌ی معادلی بصری و حجمی برای مفاهیم و استعاره‌های ادبی، از استعداد چشم‌گیری برخوردار هستند. این کتاب مصور به معرفی مجسمه‌های شاعر تناولی اختصاص  دارد.

((گبه: هنر زیر پا)) : در این کتاب مصور که با تصاویری از انواع گبه همراه است، این مباحث فراهم آمده‌است: ((پیشینه و زیرساخت گبه))، ((سرزمین بافندگان گبه)) و ((طرح و ترکیب‌بندی گبه)). در بخش دوم نیز اطلاعاتی درباره گبه و گبه‌بافی به زبان انگلیسی آورده شده‌است.

((آتلیه کبود)) : او در این کتاب مصور ضمن اشاره به ایجاد اولین آتلیه‌ی‌ خود با عنوان آتلیه‌‌ی کبود و ایجاد مکتب سقاخانه گردهمایی گروه ((هنرمندان معاصر)) و فعالیت‌های هنری‌اش در این مکان، به دوران تحصیل در رشته‌‌ی مجسمه‌سازی و سفر به ایتالیا برای ادامه‌ی‌ تحصیل و شرح ساخت هر یک از مجسمه‌های خود، اشاره کرده‌است.

((جواهرات پرویز تناولی)) : این کتاب شامل مجسمه‌هایی کوچک از جنس نقره و برنز است که ارتباطی با جواهرات سنتی ندارند، فقط کاربردشان مانند جواهرات سنتی چون انگشتر، دستبند و گردنبند است. تناولی خود اشاره کرده‌است که نمی‌داند جواهر نامیدن آثاری که در این کتاب آمده، درست است یا نه و می‌گوید: ((شاید بهتر بود برای آن‌ها واژه‌ی دیگری انتخاب می‌شد. زیرا جواهر در فرهنگ سنتی ما به ترکیب سنگ‌های قیمتی و طلا اطلاق می‌شود و چنین دست ساخته‌هایی بسیار پر کار و ظریف‌اند.))

((ترازو و سنگ)): این کتاب پس از پیش‌گفتار شامل بخش‌های ((وزن و مقدار در ایران))، ((مشکلات تولید وزنه‌های همسان))، ((ترازو در ایران))، ((وزنه‌های ایران))، ((وزنه‌های پیش از اسلام- از دوران کهن تا عهد ساسانیان))، ((وزنه‌های فولادی))، ((وزنه‌های برنجی قاجاری)) و ((وزنه‌های کمیاب)) است. در این پژوهش تناولی به تاریخچه‌ی ترازو پرداخته و نوشته‌است: ((بیش از پنج هزار سال از اختراع ترازو می‌گذرد. ترازوهای اولیه که تصویر آن‌ها در مقابر مصر باستان نقش شده، تفاوت چندانی با ترزاوهای امروزی ندارند. نیاز بشر به دادوستد و تعیین وزن کالا، ترازو را از دیرباز یکی از ضروری‌ترین وسایل معاملات قرار داد. اگر اولین دانش بشر را شمردن اعداد به حساب آوریم و دومین را دانش اندازه‌گیری بدانیم، سومین علمی که بشر بدان دست یافت، علم توزین بود. آغاز کار، احتمالا همان‌گونه بود که امروز هم در برخی از جوامع ابتدایی هست؛ یعنی از دو دست برای تعیین وزن استفاده می‌شد و سبک سنگینی دو کالای همگون (مثل دو هندوانه) با قرار دادن آن‌ها در کف دو دست سنجیده می‌شد.))

((پرویز تناولی و شیرهای ایران))، ((خورجین))، ((سرامیک))، ((سفره‌های کامو))، ((سنگ قبر))، ((عجایب عالم))، ((عشاق))، ((فرش))، ((مقدمه‌ای بر تاریخ گرافیک در ایران))، ((نمکدان: دست‌بافته‌های عشایری و روستایی ایران))، ((هنر فولادسازی در ایران)) و ((هیچ)) عناوین برخی دیگر از آثار نشر یافته‌ی این هنرمند هستند.

علاقه‌مندان می‌توانند از خانه‌موزه‌ی پرویز تناولی که در منطقه‌ی نیاوران تهران واقع شده‌است، دیدن کنند. معماری این خانه در سال ۱۳۴۶ توسط کامران دیبا صورت گرفته‌است. جهت آشنایی بیش‌تر با این خانه‌موزه می‌توانید به این لینک مراجعه کنید. 

نویسنده و گردآورنده

رفیعه مصاحب
فارغ‌التحصیل کارشناسی‌ارشد رشته ریاضی کاربردی

ورودی سال ۱۳۹۴ دانشگاه صنعتی شریف

ویراستار

حسین مطلبی
فارغ‌التحصیل کارشناسی مهندسی برق و ریاضی محض

ورودی سال ۱۳۸۹ دانشگاه صنعتی شریف

دیدگاه بگذارید

avatar
  اشتراک  
آگاهی از